(کانال رصدفکر در تلگرام https://telegram.me/rasadfekr و ایتا https://eitaa.com/rasadfekr)
ابن سینا را دو نظام منطقنگارى است: وى در شفا در مقام منطق پژوهى در سنّت منطق نه بخشى ارسطویى گام برمىدارد و در اشارات نظام نوین منطق نگارى دو بخشى را بنا مىنهاد. بهمنیار، لوکرى، غیلانى، خواجه طوسى، غیاث الدین دشتکى و نور الدین انصارى پیرو شفا هستند و در مقابل آنها، غزالى، فخر رازى، شیخ اشراق، ارموى، ابهرى، کاتبى، سمرقندى، علامه حلى، تفتازانى، میرداماد و ملاصدرا به نظام دو بخشى اشارات متعلقاند. فخر رازى در تهذیب و تکمیل منطق دو بخشى ابن سینا و انتقال آن به سده هفتم نقش بسیار مؤثرى داشته است (بنگر: مقدمه نگارنده بر التنقیح ملاصدرا، ص شش تا پانزده).
ادامه مطلبکتاب تاریخ فلسفه بدون هیچگونه شکاف: فلسفه در جهان اسلام» نوشتۀ پیتر آدامسون نشانه انقلاب در تاریخ فلسفه است./ کارلوس فرانکل
از ۱۸۰۰ صفحۀ تاریخ فلسفۀ هگل، تنها یک صفحه دربارۀ اندیشمندان مسلمان است، یعنی چیزی در حد یک پاورقی بلند. حاشیهنشینیِ فلسفۀ اسلامی در سراسر تاریخ فلسفه به چشم میخورَد، اما وقتی، بیست سال پیش، پژوهشگران نظریۀ برخورد تمدنها» را از زبان هانتینگتون شنیدند، موج جدیدی از مطالعات فلسفۀ اسلامی به راه افتاد که ثمرات زیادی داشت، آنقدر که وقتی پیتر آدامسون یک دوره تاریخ فلسفه مینویسد، ترجیح میدهد آن یک صفحه را به یک جلد» تبدیل کند.
متن کامل:
منبع: بررسی های تاریخی
(گزیده: .مشکل اینجاست که سیطره حکمت متعالیه صدر المتألهین در سده های اخیر در ایران و به ویژه در چند دهه اخیر راه را تا اندازه زیادی برای مطالعات فلسفی جامعتر و با رویکردی تاریخی بسته است و یا آن را بسیار کم اهمیت جلوه می دهد.
سیطره فلسفه ملا صدرا بر حوزه های دینی و فلسفی ما موجب شده است که مسائل فلسفی آثار فیلسوفان اسلامی گذشته در پیش زمینه فلسفی خود دیده نشوند. در بسیاری از مسائل فلسفی و یا در تفسیر متون فلسفی، ما حتی آثار فارابی و ابن سینا را در چارچوب فلسفه ملا صدرا و منظر فلسفی او می بینیم و گاهی توجهی به تحولات معنایی اصطلاحات و مفاهیم فلسفی در طول دوران اسلامی نداریم. این امر به شدت تاریخنگاری فلسفه را در میان ما با مخاطره روبرو کرده است)
ادامه مطلب
مسئله فطرت در تبیین رابطه فلسفه و اسلام میتواند راه مستقلی باشد؛ زیرا مسئله فطرت، ام المسائل معارف اسلامی است(مطهری، 1382، ج2، ص63). اگرچه علامه این مطلب را به صورت مستقل بیان نکرده است؛ اما میتوان آن را از آثارش استنباط نمود. ما در اینجا با توجه به آثار علامه طباطبایی به تبیین این مطلب میپردازیم؛
ادامه مطلبدر سده گذشته بررسی هویت فلسفه اسلامی اعم از چیستی و هستی آن، یکی از موضوعات مورد بحث مستشرقین غربی و متفکرین اسلامی بوده است. آیا فلسفه اسلامی دارای یک هویت متمایز است؟ بدین معنا که آیا میتوان درباره آن گفت هم اسلامی است و هم هویتی جدا از کلام اسلامی و فلسفه یونان دارد؟ در این باره پاسخهای گوناگونی در ردّ یا دفاع از آن ارائه شده است. یکی از بزرگترین فیلسوفان معاصر که بررسیهای گستردهای در این باره انجام داده و در آثار خود تلاش نموده است تا به تبیین هویت فلسفه اسلامی و دفاع از آن بپردازد علامه طباطبایی است.
این تحقیق با توجه به آثار علامه طباطبایی به سه سوال درباره هویت فلسفه اسلامی یعنی ارتباط اسلام با فلسفه، چیستی فلسفه اسلامی و هستی فلسفه اسلامی از منظر علامه پاسخ میدهد. به نظر علامه طباطبایی اسلام دینی فطری و جهانی است و نباید آن را در قشری خاص از مخاطبین محدود کرد. اندیشه فلسفی نیز امری فطری است و اسلام آن را به رسمیت شناخته و در ردیف تفکر مذهبی قرار داده است. فلسفه اسلامی در چیستی و ماهیت فلسفی و برهانی خود، اگر چه با کلام اسلامی متمایز است اما تفاوتی با فلسفه یونان نمیکند بلکه تمایز فلسفه اسلامی با فلسفه یونان در هستی و تحقق خارجی آن است؛ یعنی در ابتکاراتی است که در سه بخشِ 1-کمیت مسائل فلسفی 2- انسجام و ترتب خاص در بین مسائل فلسفی 3- زنده بودن و پویایی در ابعاد مختلف که در طول سالیان متمادی بدست آورده است.
هویت فلسفه اسلامی، فلسفه یونان، کلام اسلامی، علامه طباطبایی، اسلام و فلسفه
دانلود کامل مقاله؛
http://www.javidankherad.ir/article_69607_e95cac8b4c8861967e325726a6336870.pdf
نویسنده: حسین نیا
این چالش ها بگونه ای بوده است که عملا بعضی در این میان، فلسفه را بی ربط و بیگانه به علوم انسانی اجتماعی دانسته اند و بعضی دیگر گرچه مرتبط دانسته اند اما بر این اعتقادند که به هر صورت فلسفه علمی بشری است و ما نیاز به فلسفه ای داریم که از دل سنت و روایات بیرون آید؛ کانه روح فلسفه موجود با آنچه که ما در روایات شاهد آن هستیم سازگار نیست و آنچه را که ما در روایات و ادعیه میچشیم سنخش با فلسفه اسلامی زاویه دارد. دسته سومی این فلسفه موجود را اسلامی میدانند اما برای ورود به علوم انسانی آن را نیازمند به بعضی سر فصل ها و نیز تولید علوم جدید دیگری دانسته اند. دسته دیگری سعی داشته اند با همین فلسفه موجود تولیداتی داشته باشند که البته بخاطر کمبود عِدّه و عُدّه و نیز سرگردانی فراگیر ناشی از مستحدثه بودن مسئله چگونگی ورود فلسفه به علوم انسانی باید سالها منتظر بود تا شاهد یک کار وسیع و خوب و پخته از آنها باشیم.
در این میان ما با دسته پنجمی روبرو هستیم که تقریبا شبیه دسته چهارم هستند اما با یک فرق اساسی
ادامه مطلبمنبع: دائرة المعارف طهور
فیضان انوار و فرشته شناسی
آراء هستی شناختی سهروردی که مبتنی بر نور و انواع آن و طرح اصدار (یا فیضان انوار) است، در نسج فرشته شناسی او بافته شده است؛ طبق این فرشته شناسی، هر مرتبه ملکوتی نقشی هستی شناختی ایفا می کند و با دادن نقشه عالم قدس و راه ها و خطرهای آن به سالک، تدریجاً او را کمک می کند تا منزلگه اصلی خود را پیدا کند. فرشته شناسی سهروردی دلالت دارد بر شبکه پیچیده ای از انوار، عناصر و نمادها که شمار زیادی از آنها برگرفته از میراث زرتشتی است. نظر او درباره نقش و وظیفه فرشتگان اساساً متفاوت با نظر ابن سیناست که حرکات دورانی و بسیاری نقشهای دیگر را به اجرام سماوی و پدیده های نجومی نسبت می داد. به نظر سهروردی، فرشتگان وسائطی هستند که از طریق آنها می تواند تعالیم نظری و نیز آراء رمزی خود را بیان دارد، و بنابراین زبان او در بیان مطالب فرشته شناختی، که بعضی اوقات فلسفی و بعضی اوقات نمادین است، زبانی است که به مقدار زیاد از دیگر سنت ها به عاریت گرفته است. سهروردی می گوید که از نورالانوار دو طبقه یا مرتبه ملکوتی صادر می شود، طولی و عرضی. مرتبه عرضی از نظر وی همان مثل افلاطون است که سهروردی از آن با عنوان ارباب الانواع یاد می کند و تعریف آن تا حدی شبیه تعریفافلاطون است. "پس به ناچار نوع انواع جسمانی باید در عالم نور، قائم به ذات خود و ثابت و لایتغیر باشد."
درباره این سایت